به بهار گفتم ثمرت مبارک؛به بهشت گفتم شجرة مبارک
به سپهر گفتم قمرت مبارک؛به وصال گفتم سحرت مبارک
به وجود گفتم گوهرت مبارک؛به شکیب گفتم زفرت مبارک
به مسیح گفتم که محمد آمد
چه خوش است امشب؛شب عیش و نوشم؛چه ملک ز گردون گذرد سروشم
چو شراب کوثر ز درون بجوشم؛به وصال ساقی ز شعف بکوشم
من و های و هوی و دو لبِ خموشم؛که هماره جانم دهد و ستاند
ز نبی بگوید ز علی بخواند؛ز خدا پُر بود همه جای مکه
شده قلب عالم به فضای مکه؛شده پر وجودم به هوای مکه
به زمین مکه به سمای مکه؛به مقامِ کعبه به صفای کعبه
به رسول اکرم،به خدای مکه؛به شکوه کعبه به جلال احمد
که خداست پیدا به جمال احمد؛شب شام روشن ز فروغ رویش
ره ایمنی ایمن به پناه کویش؛یمِ بی نهایت نمی از سبویش
قدِ خضر سربی به کنار جویش؛دلِ خلق بسته به کمند رویش
به بهار خُلقش،به بهشت خویش؛به کدام دم،دم زنم از سنایش
به کدام سر،سرفکنم به پایش؛نفسش روایت،سخنش رعایت
هدفش نبوت،کنفش ولایت،جلوات رویش همه را هدایت
اثرات دستش همه جا عنایت؛منم و عطایش،دو خجسته آید
نه در آن حدود و نه بر این نهایت؛به خدا و قرآن به رسول وآلش
که بس است فردا نگه بلالش؛بخدا عبد و به دلش خدایی
به سناش بسته دهن سنایی؛همه خسروان را به درش گدایی
همه دلبران در قدمش فدایی؛قد و قامتش را همه کبرایی
دمد از وجودم دم نارسایی؛نه توان سنایش به زبان بیارم
نتوان قلم را به زمین گذارم؛به تمام قرآن به رسولِ داور به جلال زهرا
به مقام حیدر،به صفا و مروه به منا به مشهد؛به دو دخت زهر به شبیر و شبر
به مقام سلمان به قیام بوذر به کمال میثم به خلوص قمبر؛که خدا ندارد،بشری چو احمد که بشر ندارد پدری چو احمد
هله ای دو عالم،همه دم به کامت؛ز فلک گذشته اثر کلامت
تو پیمبر هستی،به همه زمان ها؛تو خدایگانی به خدایگان ها
کمی از زمینت همه آسمان ها؛به کفت زمام همه کهکشان ها
قدمت فرازِ علل جهان ها؛کلماتِ نورت همه نقش جان ها
تو زعیم بودی همه انبا را؛تو پیمبر هستی همه اولیاء را
تو رسول بودی مه نبود عالم؛تو امام بودی و نبود آدم
به همه موخر ز همه مقدم تو نبی اعظم تو رسول اکرم
تو دلیل بودی،به کلیم در یم؛تو مسیح بودی به مسیح در دم
تو خدا جلالی تو خدا پرستی؛تو همیشه بودی تو هماره هستی
تو رسول حق تا صف محشر هستی؛تو پیمبران را همه رهبر هستی
تو مطهر هستی،تو مطهر هستی؛تو فروتن هستی،تو فراتر هستی
تو امام حیدر تو پیمبر هستی؛تو ز انبیاء هم همه گی سر هستی